نقش ترجمه در ادبیّات تطبیقی و داستان نویسی معاصر (با تأکید بر ادبیّات فارسی و عربی)

هدایت یکی از معدود نویسندگان معاصر ایرانی محسوب میشود که با تکیه بر فرهنگ و تاریخ ایران به ویژه خرد ایرانی، خاستگاه ایرانی بودن خود را برجسته کرد. کتاب گردون ابراهیم تقوی شیرازی، مشهور به ابراهیم گلستان (1301 تا کنون)، نویسنده معاصر ایرانی، فیلمنامهنویس و مترجم است. صادق هدایت (1330-1281)، مترجم و یکی از نویسندگان روشنفکر معاصر ایرانی در پاریس بود. صادق چوبک (1377-1295)، نویسنده معاصر ایرانی در سبک واقعگرایی بود. سبک ویژهی آثار مکتوب داستانی وی در سیر پیشرفتِ داستان معاصر فارسی قابل توجه دانسته شدهاست. او در این کتاب به سبک قصههای سنتی ایران، با «یکی بود یکی نبود» داستان خود را آغاز میکند. از آن جمله میتوان به کتاب سیر رمانتیسم در ایران از مشروطه تا نیما (1386) نوشتهی مسعود جعفری اشاره نمود. این نکته میتواند ناشی از عوامل مختلفی در لایههای درونی جامعه ایرانی و سوری باشد که اینگونه در ادبیات نمود پیدا میکند؛ از جمله آنکه بسیاری از نویسندگان سوری ذوق خود را در عرصههای مختلف ادبیات از داستان و رمان گرفته تا شعر آزمودهاند، در حالی که کمتر داستان نویسی در ایران پیدا میشود که مرتکب شعر شده باشد و بدین ترتیب، اندیشه و در پی آن قلم نویسنده در عرصهای خاص جولان میدهد و افکارش حساب شده تر بر قلم جاری میشود.

تلگرام

جمالزاده در مقدمه کتاب خود بیان میکند که کاربرد ادبیات جدید نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسایل و واقعیتهای اجتماعی است. او در ردیف محمدعلی جمالزاده و صادق چوبک، از پدران داستاننویسی کتاب گردون ایرانی به شمار میرود. دیگرنوشت: شرح و بسط یا توضیح بخشی از متن که معمولاً برای متونی که ضعیف و نارسا و دارای معنای تلویحی هستند، بهکار میرود. از اینرو نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی درخور توجه است. جلال در «سرگذشت کندوها» که نخستین داستان نسبتا بلند او بود، به قضیه نفت و شکست مبارزات سیاسی سالهای 29 تا 31 پرداخت. در این مجموعه 7 داستان کوتاه آمده بود و جلال در آن به شکست احزاب در اجتماع آن روز ایران، اشاراتی کرده بود. اما در سوریه چنین رویکردی وجود نداشت وبهترین مدعا بر این موضوع آن است که اتفاق نظری نسبت به شروع کنندهی حرکت داستان نویسی وجود ندارد، و تنها معیار برای هر گروهی که پیشتازی را به شخصی نسبت دادند، انطباق کار او با تکنیکهای داستان نویسی است. او مفتاح الغیب را در بیان یک دوره فلسفه الهی بر مبنای دو کتاب خود اسفار و شواهد ربوبیه نگاشت. تاکنون مطالعات زیادی در زمینة تحلیل شبکههای همتألیفی با استفاده از شاخصهای تحلیل شبکههای اجتماعی انجام شده که در اینجا - در دو بخش پیشینههای خارجی و داخلی- به تعدادی از آنها اشاره میشود.


روشنفکران ایرانی همواره از خود پر کتاب گردونهاند که چرا ادبیات معاصر امریکای لاتین یا مصر یا ترکیه در دنیا شناختهشدهتر و بسیار مطرحتر از ادبیات معاصر فارسی است، درحالیکه کیفیت هنریِ ادبیات معاصر فارسی دستکمی از آثار آن زبانها ندارد؟ جلال آل احمد (1348-1302)، روشنفکر، منتقد و از نویسندگان نام آشنا در ادبیات معاصر ایرانی اهل گیلان و همسر سیمین دانشور بود. این مجموعه، ابتدا 10 داستان کوتاه بود که در چاپ هفتم آن دو داستان دیگر به آن افزوده شد. این دو طبیب گیلانی در بیمارستانی که دار الشفا نامیده می شد و توسط میر مومن استرابادی در شهر حیدراباد تاسیس شده بود با عنوان پزشک خدمت می کردند (نویسندگان این مقاله در سال 1393 از این دو محل در شهر حیدر آباد بازدید کردند). هر کتاب خطی دو تاریخ دارد: یکی تاریخ تالیف که قدیمی تر است و به مولف و زمان حیات او برمی گردد و دیگری تاریخ کتابت که همان تاریخی است که کاتب این نسخه را از روی نسخه های قبلی نوشته و ممکن است قرنها پس از حیات مولف باشد. درِ خانهاش همیشه به روی ما باز بود و اگر کسی مدت کوتاهی با او رفتوآمد میکرد از همهچیز زندگی گذشته و حال او آگاهی مییافت.


او در ۱۳۲۸ خورشیدی اثر دیگرش را هم که حاوی سه داستان و یک نمایشنامه بود با عنوان «انتری که لوطیاش مرده بود» به چاپ سپرد. اما مهم این است که انتقال زاویه دید در یک داستان به رمان قدرت فراوانی می بخشد. با اندازهگیری قدرت پیوند همآیندی واژگان کلیدی، تحلیل همآیندی واژگان تعامل میان واژگان کلیدی را آشکار و تصویرسازی میکند. به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بیچیز، گرسنه و فاقد رویا ارایه میدهد، نه تنها مبنای آرمانگرایانه ندارد، بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است، میان جنبههای مختلف خشونت. جلال در این کتاب که حاوی یک مقدمه نیز هست، به تصویر شخصیت زنان قشرهای مختلف پرداخته است. در «سنگ صبور» کتاب گردون سیال ذهنی روایت و بیان داستان از زبان افراد مختلف به کار گرفته شدهاست. سال 1331، سال انتشار مجموعه نه داستان کوتاه به نام «زن زیادی» است. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرکها و زخمهای طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت، پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت. هوشنگ گلشیری (1379-1316)، نویسنده معاصر ایرانی اهل اصفهان بود. «در زندگی گلشیری مثلاینکه هیچچیز شخصی و خصوصی وجود نداشت. مهمترین جنبه شخصیت ادبی گلشیری اما از اواسط ۱۳۶۲ ظهور کرد، او نشستهای هفتگی داستانخوانی (معروف به جلسات پنجشنبهها) را با شرکت نسل جوانتر داستاننویسان پایهگذاری کرد؛ که جلسات که تا اواخر 67 ادامه یافت

 

برچسب‌ها: ،

بازدید:

[ ]